بنــــــــــــــــام خــــــــدا
برای من ،
خوردن یک فنجان چای داغ کنار پنجره خاطراتم بهترین لحظه است ؛همون پنجره
ای که وقتی بازش می کنم نسیمی از گذشته ها صورتم رو نوازش می کنه.
برای من ،
قدم زدن در حیاط مدرسه ی کودکی ام و شنیدن همهمه ی بچه ها بهترین لحظه است
؛همون بچه هایی که تا دم در مدرسه صد بار قهر می کردیم و آشتی..
برای من ، نگاه کردن به غروب آفتاب و دستهایی که برای استجابت دعا به آسمون بلند میشه بهترین لحظه است ؛
برای من ، لحظه
تولد پروانه و جدا شدنش از پیله بهترین لحظه است ؛ همون پروانه ای که
همه آرزو داریم مثل اون بالهای رنگارنگی برای پرواز داشتیم .
برای من ، دور ماندن از کسانیکه دوستشان دارم بهترین لحظه است ؛ چرا که این دوری مرا به آنان نزدیک می کند.
برای من ، گریه کردن در خفا و خندیدن در جمع بهترین لحظه است ؛ همون گریه هایی که نه شنیده و نه دیده میشه!
برای من ، ماندن در خاطره ی کسانیکه برایشان خاطره ساز شدم بهترین لحظه است ؛ همچون کسانیکه مرا از دیروز تا فردا همراهی کردند.
برای من ، پذیرفتن حقیقت و فدا کردن خوشی های واهی بهترین لحظه است ؛ همون حقیقتی که سالهاست برایم وجود داشته .
و در نـــهـــــــــــایــت ؛
برای من ، بهترین لحظه ؛لحظه ی تحول است ،همان تحولی که مرا به تکامل نزدیک کند و فلسفه ی وجودیم را بر من آشکار سازد.
مثل تـــــــحول و رویـــــش دوبـــاره طــــبــیـــعـــت .. !
۹۲/۰۵/۱۰
۰
۰