دست نوشته های من

خدایـــا بخاطر همه داشته ها و نداشته هایم ازت ممنونم

معجزه دوست داشتن آدم ها

دوست داشتن آدم رو پخته تر میکنه..وقتی آدم یکی رو دوست داشته باشه پخته میشه احساسش ..به خصوص اگر آدم درگیر یک آدم درست بشه تو زندگیش که بتونه عقل و احساسش رو به صورت موازی پیش ببره که طعم شیرینی یه پختگی واقعی رو مزه مزه میکنه ...وقتی آدم یکی رو دوست داره کم کم یاد میگیره که بی حوصلگی هاش رو تاب بیاره ، با انتظاراتش کنار بیاد و از منتظر موندناش لذت ببره ... آدمی که یکیو دوست داره کم کم یاد می گیره که یه زمانایی رو به خودش اختصاص بده و تو تنهاییش غرق رویاهای دونفرش بشه ...کم کم یاد می گیره که وقتی که تنها می مونه به خاطر بی حوصلگی طرف مقابلش سر خودش رو یه جوری گرم کنه و خلوت تنهایی اونو بهم نزنه ... آدمی که یکیو دوست داره اول از همه صبوری کردن رو یاد می گیره ...یاد می گیره که احترام متقابل چقدر میتونه شیرین باشه...یاد میگیره که اعتماد دو طرفه بهترین حس دنیاست اگر اون شخص درست ترین آدم در درست ترین زمان باشه...دوست داشتن آدما رو قوی تر میکنه ، پخته تر میکنه ، حالشون رو خوب تر میکنه ... به قول دیالوگی تو فیلم پل چوبی: "عشق یعنی این که حالت خوب باشه ، حالم خوبه "

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ببین رفیق

ببین رفیق اگه بین ما چیزی بهم خورده فقط...
استکان بوده...
اونم واسه"سلامتیت"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الکی خوش ها

 

کنار هم نشستن و با حرفای بیخود خنده شون میرسه اسمون! فقط نگاشون میکنم و لبخند میزنم اونم بخاطر اینکه کنارشون نشستم و نکنه که بهشون بر بخوره! اما ته دلم به بی معنی و الکی بودن این مثلا شوخی هاشون پوزخند میزنم! وقتی میخندن انگار سرشار از انرژی هستن اما اینطور نیست ودائما دارن نق میزنن و انرژی تو رو تخلیه میکنن! اونقدر زود با یه غریبه صمیمی میشن که انگار سالهات دوست جون جونی هستن اما اگه با هم نباشن هی از هم بد میگن فحش هم که عین نقل و نبات ِ براشون!

 

راستی چرا بعضی ها اینطورین؟؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اگه فقط میتونستیم بخندیم..


چـه زیبا میشـداگر فـقـط مـیتونـستیم بـخـندیـم...

بـه هـمـه چــیـز ...
بـه زنـدگـی ...
بـه یـه عـشـق قـدیـمـی ...
بـه بـدشـانـسـی هـا ...
بـه بـاخـت هـا ...
بـه تـنـهـایـی هـا ...
بـه هـمـه چــیـز بـخـنـدیـم ...
چــون بـالاخـره یـه روز مـرگ مـیـاد سـراغـمـون
و هـمـه چــیـز تـمـوم مـیـشه

اونـمـوقـع مـیـگـیـم دیـدی تـمـوم شـد ...!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خیابون ...

اینایی که از خیابون یه طرفه رد میشن ؛

هم چپ و نگاه میکن هم راست !

اینا همونایی هستن که هم از دشمن نارو خوردن ،هم از دوست...!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

به سلامتیه

به سلامتیه اونی که تو عصبانیت خواست آرومم کنه....
هر چی از دهنم درومد بهش گفتم.... آخرش فقط گفت : بهتری ؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بهترین روز ها

بهترین روز های عمر و دارم سپری میکنم

ای کاش ادامه پیدا کنه ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یادش بخیر

وحشتناک ترین لحظه ی مدرسه این بود که صب دیر برسی مدرسه ببینی هیچکی تو حیاط نیس....

 

 

+ بچه 6 ساله رو دیدم با موبایل با دوستش حرف میزد: سینا تو فردا نمیای مهد کودک؟ من با نیما حتما میرمااااا راستی اون یکی خطم رو پاک کن این یکی رو سیو کن o_O ما 6 سالمون بود با تُف پفک می چسبوندیم به هم بعضی وقتها هم توو کمد دیواری دنبال یه در بودیم بریم سرزمین عجایب
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ابعاد جدیدی که سر بر می آورند...

زیاد حسود می شوم....خون جلوی چشمم را می گیرد حتا...اگر کسی انقدر توجهت را مال خودش کند که حواست نباشد حال چشمانم را بپرسی...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

غرور یا ترس؟!

“همه ی آدمــها در عمق وجودشــان تنـها هستند و این تنـهایی رنجشان میدهد ، اما چیزی در دنیای بیرون هست که واداراشان می کند از بیان احساسات ِ واقعی ابا داشته باشند.
شاید چیزی شبیه به این جملات :” تـو نباید به تنهائیت اعتراف کنی ، نباید احسـاسات واقعی ات را نشان دهی وگرنه ضعیف بنظر میرسی “
ولی بچه ها ترسی از بیان احساساتشان ندارند ، زمانیکه به محبت نیاز دارند ، دستهایشان را باز می کنند و با بی پروایی تمام می گویند :“دوسـتت دارم دوسـتم داشته باش”
و این جمله اگر در دنیای بزرگترها بینشان رد و بدل شود ، نشان ضعف و کم آوردنه..
و شاید به همین دلیل است که فرصت ها از دست می روند ، روز های عمر و ایـام جوانی طی می شوند و تنها چیزیکه می ماند ؛
حس نوستالژیک و غریب ِ روزگارانی است که از روی غرور و یا ترس آن حرفهایی را که باید می گفتیم ، نگفتیم !”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰