یک جوری نباشیم که بی هوا و بدون حرف زدن و هیچ پیش زمینه ذهنی قبلی آدم
ها رو قضاوت کنیم . یک جوری هم نباشیم که چشمامون رو به جای گوشمون به
کارببریم بعضا و به جای شنیدن از دیدن استفاده کنیم.یک جوریم باشیم که زبون تلخ
نداشته باشیم که باعث آزار و اذیت کسی بشه وبا طعنه و کنایه هامون بخوایم
کسی رو دلگیر کنیم...
دلا یاران سه قسمند گر بدانی
زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانَش...
محبت کن به یارانِ زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا میتوانی
__ حضرت مولانا __
نـه بـحث مـی کـنم ! نـه تـوضیح می خواهم !
نـه تـوضـیـح مـی دهم ! نـه دنـبال دلـیـل مـی گـردم !
فـقـط مـی بـیـنم
سـکـوت مـی کـنـم و فـاصـلـه می گـیـرم… !
خوش است خلوت، اگر یارْ یار من باشد |
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد! |
|
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم |
که گاهگاه بر او دست اَهرمن باشد |
|
روا مدار خدایا! که در حریم وصال |
رقیب مَحرم و حِرمان نصیب من باشد |
|
هُمای گو: «مفکن سایهی شرف هرگز |
در آن دیار که طوطی کم از زَغَن باشد» |
|
بیان شوق چه حاجت؟ که سوز آتش دل |
توان شناخت ز سوزی که در سُخن باشد |
|
هوای کوی تو از سر نمیرود؛ آری |
غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد |
|
به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ |
چو غنچه پیش تواَش مُهر بر دهن باشد |