ماهی در آب گریه می کند و کسی اشک هایش را نمی بیند، ماهی حافظه اش 3 ثانیه است و چیزی در یادش نمی ماند، آدمی اشک می ریزد اما همه اشک هایش را در چشمان گریه آلودش به قضاوت می نشینند، آدمی حافظه اش همیشه به همراهش هست و یاریش می کند اما باز هم گاهیی از ته دل آرزو می کند که ای کاش حافظه ام تعطیل می شد و حافظه ماهی از ان من بود.

گاه آدم با تمام وجود دوست دارد ماهی شود، دوست دارد آن ماهی ای شود که در آب گریه می کند و کسی اشک هایش را نمی بیند و قضاوتش نمی کند، گاه آدمی دوست دارد فقط 3 ثانیه حافظه اش یاریش کند.