دست نوشته های من

خدایـــا بخاطر همه داشته ها و نداشته هایم ازت ممنونم

۲۲ مطلب با موضوع «همینجوری» ثبت شده است

آیا خودت را با تمام آن چه که هستی دوست داری؟

راهیست برای پذیرش تمام و کمال خودت که باید آن را تمام و کمال طی کنی. در این مسیر خیلی ها دستت را میگیرند، خیلی ها پشت پا میزنند و خیلی ها میخواهند که تو را از مسیرت به دور کنند. راستش، فکر میکنم برگ برنده دست همان هاییست که بی توجه به همگان سعی میکنند با خودشان در صلح و آشتی باشند. شبیه به کودکی که گوشه ای مشغول اسباب بازیش، فارغ از دنیای پیرامونش، دارد لذت میبرد از همه چیز. باید خودت را باور داشته باشی، با تمام عیب ها، با تمام خوبی ها، با تمام همانی که هستی، که اگر در پذیرش خودت موفق و سربلند بیرون آمدی، قطعا میتوانی بهتر خودت را بشناسی و برای روز به روز بهتر شدنت تلاش کنی. آدمی گاه فراموش میکند، میخواهد دست دیگری را بگیرد و از او بخواهد تا با پذیرفتنش، به او قدرت بدهد، فارغ از آن که آب در کوزه و تشنه لبان میگردد. گاه لازم است رها کنی دیگران را و فقط یک سوال از خود بپرسی، و آن هم این است که آیا خودت را با تمام آن چه که هستی دوست داری؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گمشده ای در تونل زمان

قطار عمرم با سرعت سریع السیر رو به جلو است. این لحظاتم هستند که از میان تونل می گذرند.شاید به همین دلیل باشد که گاه لحظاتم تاریک میشود و باز دوباره روشن! هنوز یاد نگرفته ام از لحظاتم چگونه خوب استفاده کنم درحالی که نصف عمرم را درحالت نگرانی آینده سپری کرده ام.نگران ازجا در رفتن ریل های قطار عمر یا واژگون شدن تونل هنگام عبور لحظات از درون آن.به راستی من به کجا رهسپار شده ام؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قدم برداشتن با اطمینان

وقتی از چیزی مطمئن باشی، وقتی با خیالی راحت قدم برداری، آن وقت دیگر فارغ از نتیجه، از مسیر هم لذت میبری. همین است که گاهی وقتی با آدم هایی روبرو میشوم که با شک و تردید در هرمسیری قدم برمیدارند، سعی میکنم در اولین قدم کمک کنم تا به مسیر خود اطمینان داشته باشند. فرق نمیکند مساله چیست، چه کاری باشد که باید انجامش بدهی، چه رابطه دوستی و عاشقانه و چه حتی درس خواندن… آدمی باید آنقدر شجاع باشد که مرز بین اطمینان و شک را پیدا کند و هرجا دچار شک شد، با یک توقف، خودش را آماده آن کند که یا مسیرش را تغییر بدهد، یا به مسیری که میرود با اطمینان بیشتری نگاه کند تا بتواند لذت ببرد. زندگی در دنیای پراز شک و تردید، خودش دنیایی از دلهره در دل آدم میریزد اگر بخواهی درباره هر آن چه که در زندگیت انجام میدهی هم دچار دلهره و شک و تردید باشی. مثل رانندگی در جاده ای پراز مه ، که اگر با اطمینان و با تجهیزات لازم در آن رانندگی کنی هیچ ترسی بر تو نیست و اگر بدون هیچ تجهیزی و بدون هیچ خبری به راهت ادامه بدهی، پراز ترس و دلهره ، نه تنها لذت نبرده ای که فقط با ترس قدم برداشته ای…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من چه میدانستم

اشتباه کردم که فکر میکردم تمام آدم های روی زمین خوبند مگر آن که خلافش به من ثابت شود. اشتباه میکردم که گمان میکردم صداقت میراثیست انسانی که تمام آدم ها به طور یکسان از آن بهره جسته اند. بله، من اشتباه میکردم که فکر میکردم همه آدم ها چون برگ گلند، بهتر از آب روانند. تنها آرمان شهری از دنیای آدم ها ترسیم کردم و زیر سایه درختانش خواستم که سفره زندگی را پهن کنم و با خوبی و خوشی در کنار دیگران زندگی کنم. من چه میدانستم دنیا پر است از آلودگی ها، جنگ ها، پر از آدم هایی که علیه آدم های دیگرند. من چه میدانستم دنیا جای زندگی نیست. من اگر میدانستم همان ابتدا، قبل از آمدنم به زور التماس و خواهش و تمنا هم که شده بود، میخواستم که به زمین نیایم. چه میدانستم که صلح، پاکی، صداقت طفلان گمشده ای هستند روی زمین...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اوج استیصال

یک جا هست که شاید اسمش اوج استیصال باشد، آدمی حس میکند دارد آخرین قطرات امیدی که از میان انگشتانش چکه چکه روی زمین میریزد را به زور نگه میدارد که از دست نرود، که با همان ها معجزه برپا کند. یک جا هست، کاسه صبرش را گرفته دستش، دنبال جایی میگردد اندکی خودش را خالی کند تا که دلش لبریز نشود. همین وقت هاست که با نزدیکان رفتارش خصمانه تر است، اصلا اولین زهر کم تحمل شدن را کسی میخورد که عزیزتر از همه شده باشد در قلب آدم...یک جا هست در قعر دره ناامیدی چشم دوخته به قله امیدواری و صبر، منتظری نفست تازه شود، پاهایت جان بگیرند، کوله پشتیت را برداری و راهی بشوی. همین جاست که همین چکه های امیدت میتواند معجزه به ارمغان آورد و تو را به سرمنزل مقصود برساند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مضرات تکنولوژِی!

راستش تکنولوژی آدم ها را از هم دور کرده است...گاهی آنقدر همین فضا روی قلبت سنگین میشود که دلت میخواهد بزنی زیر همه چیز و تمام اپلیلکیشن های گوشیت را پاک کنی و دیگر نباشی و بازگردی در فضای تماما واقعی زندگی کنی...وقت هایی که میبینی این فضا دارد تعهدات اخلاقی را هم زیر سوال میبرد حالت از هرچه نام تکنولوژی دارد بهم میخورد...از دیدن آدم هایی که با وجود تاهل و تعهد در واتس اپ و وایبر و بقیه جاها در حال مخ زدن و روابط مزخرف هستند حالم بهم میخورد و خوشحالم که خودم به این فضا از دید حرفه ای تنها برای نوشتن و خواندن مقالات و اخبار استفاده مفید میکنم...واقعیت این هست که تنها میتونم به حال این جماعتی که از سر بیکاری و تنهایی و مریض بودن روحشون در این فضا مشغول هستند تاسف بخورم و بس...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روز جهانی چپ دست مبارک :)

مامان تعریف میکنه که بچه که بودم هرکاری میکرد که من قاشق رو با دست راست بگیرم من یه کم با دست راستم با قاشق بازی میکردم و بازم سریع قاشق رو میدادم دست چپم. میگه یه برهه ای از زمان سماجت میکرده که من حتس راست دست بشم.خودش میگه همیشه فکر میکردم و گاهی حتی الان هم فکر میکنم بین بچه هام تو که چپ دستی ممکنه نتونی از عهده بعضی از کارای روزانت به خوبی بر بیای و یه جور برام عجیب غریب بود رفتارات که مداد رو با دست چپ میگرفتی، با دست چپت غذا میخوردی و تلاش من بیهوده بود...اما کلاس اول که اومدم معلممون همیشه مدافع حقوق من بوده، مامان میگه معلمت مانع تلاش من واسه راست دست کردنت شد و میگفت بذار بچه هرجور راحت تره باشه...اینجوری شد که منم به جرگه چپ دستا پیوستم...هرچند خیلی مشکلات بوده واسه ما چپ دستا و همیشه تو مدرسه که صندلی چپ دستی نبود و واسه خیلی چیزای دیگه بایدمثل راست دستا کارامون رو انجام بدیم و باعث شده خب تو خیلی کارا از دست راستم استفاده کنم ولی بازم خب چپ دست بودنمون یه جور ویژگی منحصربفرده که فقط ده درصد مردم دنیا دارنش.روزمون مبارک در هر صورت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زبان تلخ !

میدانی، همیشه که گفتار و رفتار مثل هم نمیشود، اصلا میتوانم شرط ببندم که نصف بیشتر مردم گفتارشان یک چیز است و رفتارشان چیز دیگر است، همین است که گاهی حتی لازم نیست کسی حرفی به میان بیاورد از احساسش، از منظورش، رفتار گویای هر آن چه که باید هست، همیشه که لازم نیست همه چیز را فریاد زد، گاه رودربایسی، گاه خجالت زدگی، یا حتی بعضا حس ترحم به آدم ها اجازه نمیدهد تا کار را یک سره کنند و گفتارشان و رفتارشان را یکسان کنند، درست مثل همان آدم هایی که دلشان با گفتارشان متناقض میشود، اما انگار چاره ای هم نداشته باشند، اما میدانی؟ حقیقت امر آن است که حتی اگر رفتار و گفتارت متنقاض شد، حتی اگر حس کردی نمیتوانی حرفت را روراست بگویی، تمام تلاشت را کن تا زبانت تلخ نشود، زبان تلخ آدم ها رانابود میکند، حرف آدم ها را پیر میکند، زبان تلخ از بدترین صفاتیست که نمیتوانم حتی به اجبار به آن نسبت انسانی بدهم...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من هنوز اندر خم اون گوشی ام

نمیخواستم بگم ولی خب میگم شاید نظر بعضی از دوستان عوض شه

چند روزه که گوشی ندارم!!!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱

رفیق ...

آدم رفیق داشته باشد عین محمد جواد ثانیِ سریال مادرانه که اگر لازم شد از سر رفاقت بیاید فحشت بدهد، لاکردار بهت بگوید، حتی بیشتر ... یقه ات را هم بگیرد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰