دست نوشته های من

خدایـــا بخاطر همه داشته ها و نداشته هایم ازت ممنونم

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

دنیای شگفت آمیز سکوت ...

خواستم حرف بزنم اما نتوانستم...خواستم فریاد بزنم صدایم در گلو خفه شد...خواستم ببینمت و بر سرت داد بزنم اما دیدم و سرم را پایین انداختم و حتی نتوانستم در صورتت نگاهی اندازم و داد بزنم...میخواستم همان لحظه در دم حرفی بزنم اعتراضی سرو صدایی اما نتوانستم حتی زبانم را در دهانم بچرخانم...دیگر حرف زدن یا نزدن من بی فایده هست...هر انچه باید میشد و نمیشد را خودم رقم زدم...پشیمان نیستم...راستش بسیار خوشحال و سرمستم از کارم...من در لحظه بهترین کاررا میکنم تا روزی نرسد تا حسرت حرف های ناگفته ام کارهای نکرده ام را بخورم...اما امان از این حس های آنی...امان از جنون های لحظه ای...امان از همین وقت ها ...امان از جنون های کنترل شده ام...حالم خوب است چون دیگر ان قدر بزرگ شده ام که بر روی تمام احساسم کنترل داشته باشم که حتی جنون انی هم نتواند به حرفم اورد...من دنیای شگفت انگیز سکوت را باور کردم...من سکوت را دوست دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جزیره قلب ها

اصلا از کجا معلوم ؟ شاید روزی همه انسان ها پای در جزیره ای گذاشتیم که اسمش جزیره قلب ها می باشد.هر ادمی برای زنده ماندن قلبش مجبور شد هر روز در قبلش محبت بیشتر بکارد...هر ادمی که بذر محبت بیشتری کاشت برنده میدان شد...اصلا از کجا معلوم شاید روزی همه آدم ها مجبور شدند برای ادامه زندگی قلب خود را پر از شادی کنند ، مملو از محبت دیگر انسان ها...هیچ کس از پایان خبر ندارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰