دست نوشته های من

خدایـــا بخاطر همه داشته ها و نداشته هایم ازت ممنونم

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

دنیای بزرگسال‌ها!

آدم ها اولش که بزرگ می‌شود میخواهد مقاومت کند در برابر بزرگسالیش...تمام قد جلوی بزرگسالی می ایستد و هی هربار که یکه میخورد از رودر رو شدن با بزرگ شدنش فکر میکند همین که کودکی درونش هنوز گاهی برای کودکانه هایش به او مجال بدهد کافیست. کم کم واقعیات زندگی همچون باد سردی که وقت زمستان به صورتت میخورد و میسوزاندت تمام وجودت را تحت تاثیر قرار می‌دهد...هی روز به روز منطقت با احساساتت کشتی می گیرد و در این نبرد روزبه روز منطق پیروز میشود تا بالاخره در مرحله نهایی احساست در تصمیم گیری هایت کمتر حرف برای گفتن دارد...کم کم متوجه میشوی که حرف های پدر دروغ نبود، دلشوره های مادر بی دلیل نیست، تو داری بزرگ میشوی و فانتزی های زندگی دارند یکی یکی مقابل حقایق و واقعیات زندگیت زانو میزنند، تو داری گم میشوی در شلوغی های تودرتوی زندگی و دیگر رفیق بازی هایت هم حتی پیش چشمت رنگ میبازند...داری رویاهایت را دنبال میکنی و اما زمان انگار شتاب گرفته باشد و درنگ لحظه ای جایز نباشد...بعدترها روز به روز بهتر میفهمی که پدر راست میگوید که تو زندگی ها در پیش داری، تو هنوز بچه ای و کمتر متوجه قضایا میشوی و به قولی مفهوم این حرف که این موها در آسیاب سفید نشده اند و پیرهن بیشتر پاره کردن را بهتر لمس میکنی و این یعنی تو بزرگ میشوی در حالی که بهتر است درونت کودکی باشد که روز به روز بچه تر بشود وگاهی با تمام وجود به یادت آورد که مراقب باش روزگارت خوش بگذرد و دچار روزمرگی نشوی....
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از سلامت رابطه‌هایت مراقبت کن ...

راستش رابطه ها قانون نمیشناسند، همیشه یک جور نیست، همیشه همه چیزش

بر وفق مراد نیست...همیشه نمیشود که تحمل کرد و هیچ نگفت اما رابطه مثل

ظرفیست چینی که اگر یک جایش شکست، انگار همه جایش شکسته شده

باشد،ظرفی که ترک خورد را اگر بند زد هرلحظه ممکن است با هر اتفاقی بندش باز

شود و از هم جوری بپاشد که دیگر بند زدنش بی فایده باشد.میدانی رابطه ای که

مریض شد،بیماریش پیشرفت کرد چون سرطانی میشود که پیشرفت کرده و به

شیمی درمانی جواب نمیدهد...باید مراقب بود،باید از سلامتی رابطه مراقبت کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سکوت ....

آدم ها عجیب میتوانند تو را عاشق ادبیاتشان کنند. عجیب تو را عاشق آن چه بر زبان می آورند که نه آن چه که لزوما طرز فکر و تفکرشان است و اما عجیب تر آن که دربازی کلمات همیشه این انسان است که باید به عجز وناتوانی خودش واقف شود. راستش به نظرم آدم ها در هرحال وهوایی یک جور ادبیات را تحمل میکنند و لزوما حرف ها و لغات امروزی فردا برای من جذابیتی ممکن است نداشته باشد. و این حال آدمیست که کلمات واژه ها معنای خاص تری در لحظه میدهد و همین یعنی آن که گاهی حرفی لازم نیست حتی به زبان آورده شود و رفتار چقدر خوب معنای خودش را اینجا میرساند... سکوت گاهی از ادبیات هم زیباتر حرف های آدمی را منتقل میکند...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰