دست نوشته های من

خدایـــا بخاطر همه داشته ها و نداشته هایم ازت ممنونم

۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

فرق بین گذشت کردن و گذر کردن !

گاهی گذشت میکنم، گاهی گذر می کنم و گاهیم هم گذشت میکنم وهم میگذرم. بعد هر کدوم از اینا با هم کاملا فرق میکنن! گذشت کنم یعنی بخشیدم و تموم شد رفت و لزومی هم نیست فراموش کنم چون اصلا مساله مهمی نبوده...اما وقتی گذر می کنم و میگذرم یعنی ناراحت شدم، می بخشم که دلم آروم بگیره و خودم اذیت نشم اما متاسفانه فراموشش نمی کنم تااگر اشتباهی صورت گرفته باز هم تکرار نشه...چقدر خوش شانس باید باشه اونی که ازش گذشت می کنی و چقدر باید بدشانس باشه یکی که ازش گذر کنی...خلاصه همچین چیزایی :دی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آنقدر درگیر رسیدن میشویم که مسیر فراموش می شود...

یادم هست روزی با دوستی حرف میزدیم، به او می گفتم تهش که چی؟ آخر مسیر چه می خواهد بشود؟ حرف خیلی خوبی به من میزد، میگفت مسیر به این زیبایی، آن وقت تو از آخرش، از تهش حرف میزنی؟ از بودن در مسیر و عبور از این راه لذت ببر...از آن وقت بود که حرفش گویی آویزه گوشم شد...راستش در زندگی آن قدر درگیر رسیدن می شویم که معجزه لذت بردن از مسیر را فراموش می کنیم، آن قدر هدف مهم میشود که دیگر مسیر رسیدن به هدف لذت بخش نیست...همیشه همینطور است، اما همیشه باید جوری زندگی کرد که هدف تنها لذت بردن از این مسیر باشد ، شاید اینطور رسیدن هم دلچسب تر شود، شاید اینطور وقتی که هدف حاصل شد با افتخار سرت را بالا بگیری و به آن که از مسیر لذت بردی و خسته نشدی افتخار کنی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یه مشکل رو هرچی کمتربهش فکر کنی...

یه مشکل رو هرچی کمتر با خودت بهش فکر کنی و هرچی کمتر برای بقیه تعریفش کنی بیشتر برات در حد همون سطحی بودن می مونه اما هر چی یه مساله ای رو یه رازی رو یه مشکلی رو بیشتر بسطش بدی و بیشتر واسه بقیه تعریفش کنی بیشتر برات تبدیل به یه تابو میشه و تبدیل به یک مساله خیلی عمیق میشه...یه مشکلی که پیش اومد رو نباید زیاد واسه بقیه تعریفش کرد...نباید زیاد دربارش با کسی حرف زد حتی با خودت هم نباید دربارش زیاد فکر کنی تا بخوای درگیرش بشی و تمام ذهنت رو به اشغال خودش در بیاره...یه مسایلی رو هر چی بیشتر بهش بها بدی بزرگتر میشه و دست و پاگیرتر...باید در همون مراحل ابتدایی در نطفه خفش کنه تا بزرگ نشه..تا روزی نرسه که زندگیت رو خرج یه مشکل خیلی کوچیکی کرده باشی که ارزشش رو نداشت اینقدر بزرگش کنی...یه مساله رو اگر میخوای که برات زودتر حل بشه برای کمتر کسی تعریفش کنی و سعی کن به تنهایی حلش کنی و دربارش زیادی فکر و خیال ورویا نکنی...عمیق شدن تو مسایل گاهی نتیجه کاملا عکس میده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آدمایی که خوب حرف میزنن و آدمایی که خوب فکر میکنن...

آدمایی هستند که خوب حرف میزنن...اما یه آدمایی هم هستن که خیلی خوب فکر میکنند...گروه دوم رو ترجیح میدم..یه افردای هستن که فقط خوب حرف میزنن و پشت حرفاشون هیچ فکری نیست اما برعکس یه کسایی هستن که خیلی خوب فکر می کنن و خیلی خوش فکر هستن فقط بلد نیستن فکرشون رو بلند بلند فریاد بزنن ... شاید اونی که خوب حرف میزنه مخاطبای زیادی رو دور خودش جمع کنه اما همیشه افراد خوش فکر مخاطبای خاص خودشون رو دارن و میتونم بگم خیلی راحت تر میشه با خوش فکرا کنار اومد چون لااقل پشت هر حرفشون فکری عمیق نهفته شده...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وقت حالت برای یکی مهم باشه

وقتی حالت برای یکی مهم باشه دیگه برات فرقی نداره آینده و گذشتت چی بوده و چی میشه…

وقتی حالت برای یکی مهم باشه

انگار داری بهترین حس دنیا رو تجربه می کنی...

وقتی برای یکی خاص باشی

مهم باشی عزیز باشی

مورد توجه همیشگیش باشی

 خود به خود اعتماد بنفست هم بالا میره...

خود به خود حالت بهتر هست...

خود به خود روزات سرشار از شادی بیشتر هست..

وقتی حالت برای یکی مهم میشه…

 برات فرق نداره کی چی فکر میکنه

 مهم این هست اون آدم فکر میکنه

 تو بهترین ادم روی زمین هستی و

 براش مهمه تو بهترین حالت باشی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وقتی عصبانی هستی فقط سکوت کن ...

اون موقعی که داری حرفی رو میزنی ...اون موقعی که عصبانی هستی و داری به حساب خودت خیلی هم ملایمت حرف میزنی و لحنت اصلا خشانتی نداره یا زهری نداره حرفات بدون بدترین تصمیم ممکن رو داری اتخاذ میکنی ...وقتی که آدم ناراحته یا عصبانی هست شاید بتونه یه کم کنترل شده تر حرف بزنه اما مثل این می مونه که بخوای یه ظرف آب رو بریزی رو زمین بعدجمعش کنی..آدم وقتی عصبانی هست قاطی کرده نباید حرف بزنه باید سکوت کنه ..اینجوری حداقل میشه آب رو رو زمین نریخت و یا حتی قلبی رو نرنجوند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نیایش

خدایا!

یاری ام ده تا دل در تو بندم که مرا جز تو یار وفاداری نیست.تا از جلوه فروشی به این و آن بر حذر باشم که هر چه هست همه از آن توست و هیچ داشته ای را برای من دوامی نیست.

دستگیرم شو تا در ژاله و لاله و جنبش ریخدایا!

یاری ام ده تا دل در تو بندم که مرا جز تو یار وفاداری نیست.تا از جلوه فروشی به این و آن بر حذر باشم که هر چه هست همه از آن توست و هیچ داشته ای را برای من دوامی نیست.

دستگیرم شو تا در ژاله و لاله و جنبش ریشه و گردش پشه جز تو نبینم و سیر هستی و هر فراز و پستی را از خواست تو برقرار بینم.

پس مرا آن هشیاری عطا کن که از دام وسوسه ها در امان بمانم و صید کمند غفلت ها و حسرت ها نشوم.

شه و گردش پشه جز تو نبینم و سیر هستی و هر فراز و پستی را از خواست تو برقرار بینم.

پس مرا آن هشیاری عطا کن که از دام وسوسه ها در امان بمانم و صید کمند غفلت ها و حسرت ها نشوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلم هیجان میخواد ...

دلم یه جور هیجان میخواد...هیجانی که اینقدر حالم رو دگرگون کنه که تا مدتی شاد و شنگول باشم ...یه جور تغییری که حالم رو عوض کنه ، فازم رو تغییر بده ، مثل هیجان اون بچه ای که واسه اولین بار میخواد بره مدرسه ، مثل هیجان اون بچه ای که برای اولین بار راه افتاده...آدمی هست...گاهی دلش هوس میکنه که یه جور رویاپردازی کنه ، خیال پردازی کنه و به چیزای محال دل ببنده ...یه چیزایی که دلش رو حداقل واسه مدت کوتاهی خوش کنه ...کاش میشد یه ماشین زمان داشت و گاهی که اینجوری میشدی به اون زمانی که دلت میخواست سفر میکردی و حالت که بهتر میشد باز برمیگشتی به زمان خودت ... آدم گاهی بدجور دلش هوس ناممکن ها میکند...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این روزهای من ...

این روزا حال و روزم خیلی عجیب غریب شده. دارم با تمام وجود تنهاییم رو میسازم و ازش لذت می برم.اما آستانه تحملم خیلی اومده پایین...با کوچیکترین اخم عزیزانم میزنم زیر گریه و چشمام پر از اشک میشن. برام جالب شده دنیای دور و برم. بیشتر دارم به زندگیم فکر می کنم .به استقلال مالی که باید بیشتر دربارش فکر کنم. اعتیادم رو به فضای مجازی باور کردم.حوصله دیدن دوستام اونم تو فضای مجازی رو نداشتم. دوستای واقعی من همونایی هستن که الان باهاشون در فضای واقعی بیشتر از مجازی در ارتباطم . یه کم دارم از این دنیای مجازی و رویایی که واسه خودم ساختم شاید فاصله می گیرم.یه جور تعادل میخوام برقرار کنم شاید...هر شب قبل خواب اینقدر افکار و دلتنگی به ذهنم فشار میاره که گریم می گیره. اما اینا مهم نیست. من به روزای خوبم امیدوارم. امید دارم روزای خوب خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو می کنم میرسن. این رو مطمئن هستم. وجود خدا رو باور دار م و بهش ایمان دارم. میدونم اگر روزای خیلی سختی رو دارم میگذرونم به جاش روزای خیلی خوبی در انتظارم هست. راستش دلتنگ دوستام که میشم بغض میکنم. اونم دوستایی که برام خیلی مهم هستن... اما روزگارم عجیب شده...خیلی عجیب... به دنیای واقعیم خیلی فکر میکنم و به باور خیلی مسایل دارم میرسم.مسایلی که تو وجودم بود اما انگاری یه جور گنگ و مبهم بودن الان دارم بهشون میرسم. شایدم خاصیت سن و سالم باشه و این که تا دوماه دیگه یک سال بزرگتر میشم و وارد سن جدیدم میشم.اما به هر حال از این اتفاقات راضیم.خصوصیتی که دارم این هست که از هر مساله ای به نفع خودم بهره برداری میکنم و خیلی خوشبین هستم و به قولی نیمه پر لیوان رو همیشه می بینم.اما راستش از این مساله هم خیلی راضی هستم و  هم خیلی برام انتظار رو آسون تر میکنه . امیدوارم این انتظار طولانی نشه که آستانه تحملم این روزا خیلی پایین اومده. فقط میدونم که با صبوری هست که جواب خیلی سوالام رو می گیرم.با صبوری هست که میتونم زندگیم رو شادترش کنم و رو به جلو حرکت کنم . اما چیزی که هست تصمیم دارم برای زندگیم با تمام وجود تلاش کنم این بار ، جوری که دنیام رو واقعی تر کنم ، به هدفام فقط فکر کنم و یه جورایی بیشتر وبیشتر بجنگم.فکر میکنم تا به الانش اونجوری که باید نجنگیدم و تلاش نکردم. بیشتر و بهتر تلاش میکنم و لطف خدام رو هم نادیده نمی گیرم و به امیدوارم ...همین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آدم های شجاع

همیشه از آدمای شجاع خوشم اومده. همون آدمایی که وقتی که تو راهشون ثابت قدم هستن، همونایی که میدونن از زندگیشون چی میخوان و سر همه خواسته هاشون محکم می‌ایستن.اگر کسی رو دوست داشته باشن همون اول موش وگربه بازی در نمیارن و صاف و مستقیم علاقشون رو ابراز میکنن، حتی اگر قرار بر شنیدن جوابی بر خلاف میلشون باشه...آدم های شجاع همونایی هستن که اگر به راهشون ایمان داشته باشن با جسارت قدم برمیدارن و با تمام مخالفت ها بازم دست از مسیرشون نمیکشن. جرات انجام کارهایی که از دید دیگرون نشد داره رو هم دارن چون به خودشون و راهشون ایمان دارن...محکم هستن، میشه بهشون امیدوار بود، همونایی که شکست براشون بی معنی هست و از اساس موفقیتشون رو در همین شکست ها میدونن...آدمای شجاع رو دوست دارم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰