وحشتناک ترین لحظه ی مدرسه این بود که صب دیر برسی مدرسه ببینی هیچکی تو حیاط نیس....

 

 

+ بچه 6 ساله رو دیدم با موبایل با دوستش حرف میزد: سینا تو فردا نمیای مهد کودک؟ من با نیما حتما میرمااااا راستی اون یکی خطم رو پاک کن این یکی رو سیو کن o_O ما 6 سالمون بود با تُف پفک می چسبوندیم به هم بعضی وقتها هم توو کمد دیواری دنبال یه در بودیم بریم سرزمین عجایب