سال 92 داره تموم میشه و من باز اضطراب این رو دارم که قرار هست مرورش کنم و ازش نتیجه گیری کنم و واسه سال 93 خودم برنامه ریزی کنم.راستش اصلا آدمی نبودم که بتونم اینطور پابلیک در وبلاگ شخصیم از خاطراتم بگم و حرف بزنم اما امسال ترسم ریخت و توی وبلاگمم خاطره نویسی کردم تا حدودی...اما مساله ای که هست امسال خیلی چیزا رو فهمیدم.مثلا این که فهمیدم که از زندگیم چه چیزایی نمیخوام و از فرد مورد علاقم چه توقعاتی ندارم ! برخلاف اون که همیشه فکر می کردم به این که چه چیزی میخوام اما بعد از گذروندن اون مرحله که چه چیزی میخوام اتفاقاتی افتاد که فهمیدم چه چیزهایی رو هم نمیخوام.مثلا فهمیدم که با آدمی که دم از متریالیستی، آتئیسیم ، اگزیستیالیسم و از این دست "ایسم" ها میزنه وفکر میکنه هرکی نمیفهمه این چیزا رو باید خیلی آدم ساده دل و احمقی باشه کنار نمیام.امسال بود که فهمیدم تنهاییم رو اونقدر دوست دارم که اگر کسی بخواد واردش بشه باید اونقدر با احتیاط وارد بشه که اون حد تنهایی که همیشه ماله مال خودم بوده حفظ بشه وگرنه پسش میزنم خیلی سریع. امسال بود که فهمیدم زندگی به اون سختی که فکر می کردم هم نیست اما اونقدرم راحت نیست که سر بعضی مسایل کوتاه بیام و باید برای زندگیم و مسایلش در واقع ددلاین بذارم و اهدافم رو بدونم، امسال فهمیدم که زمان و مکان تو دوست داشتن آدما کاملا متفاوت هست و میشه یک آدم در کنارتو باشه در حالی که اصلا دوسش نداری و خوشت نمیاد ازش در حالی که یک آدم با کیلومترها فاصله از تو دوست داشتنی ترین باشه برات، امسال زندگیم رو اولویت بندی کردم، آدما رو به خانواده ورفقا و بقیه دسته بندی کردم و سعی کردم برای هرکسی اندازه اولویتش تو زندگیم وقت بذارم و دایره زندگیم رو جوری چیدم که اگر کسی رو دوست نداشتم سریع حذفش کنم از زندگیم و بهش اجازه وارد شدن بیشتر به زندگیم رو ندم و در واقع با فاصله از آدم ها حرکت کنم و دوستی کنم..سال 92 فهمیدم که باید انرژی های دورم رو خودم مثبت کنم و واسه همینم خیلی از آدمای منفی باف دور وبرم رو کلا حذف کردم و بهشون اجازه ندادم تو دایره زندگیم باشن...امسال بود که فهمیدم باید راحت از کنار خیلی آدما، خیلی مسایل گذشت و وقت روشون نذاشت و ذهنم رو درگیرشون نکرد...امسال فهمیدم آدما اونقدر عجیب غریبن که هرکاری ازشون برمیاد و واسه همینم ازشون انتظار خاصی نداشته باشم. امسال فهمیدم این فقط خودم هستم که میتونم خودم رو واقعا از ته دل دوست داشته باشم و قدر خودم رو بدونم و حال خودم رو خوب کنم و این هست که در این صورت هست که فقط بقیه هم میتونن من رو دوس داشته باشن و احترام مساله ای هست که اول از همه خودت باید در قبال خودت داشته باشیش...امسال سال پر از اتفاقات جدید و پر از تجربه بود برام، درسته خیلی دوسش نداشتم چون خیلی اتفاقات ناخوشاینداتفاق افتاد اما خب در کل همچین بدم نبود و کلی درس و تجربه کسب کردم به جاش...نمیدونم اما یه جور خیلی عجیی به 93 یه حسی دارم.امیدوارم که خوب باشه در کل...