گاهی میشود که آدمی تصمیمات یک دفعه ای میگیرد.یکهو پا روی دلش میگذارد و تمامش عقل میشود وعقل...یک تلنگر، شاید حرف زدن با یک دوست وشاید حتی یک موزیک آشنا باعث بشود که انگار آدمی از جایش بپرد و تصمیم گیری کند و تمام توانش را به کار گیرد تا بر سر تصمیمش بماند..گاهی انگار آدمی کور شده باشد اما با یک اتفاق بینا بشود وچیزهایی را ببیند که تا قبل از آن نمیدید...آن وقت است که زندگیش تبدیل به قبل و بعد از آن اتفاق میشود...گاهی آدمی در زندگانی باید تصمیمیات یکهویی بگیرد، که اگر تصمیمات سخت نگیرد روزی چشم باز میکند و خودش را در اسارت چیزهایی می بیند که دلش نمیخواست به آن ها برسد، که دلش میخواهد کاش زودتر تصمیم سخت را گرفته بود وکار به آن جا ها نمیرسید...از یک جایی به بعد تصمیم گرفتن هم سخت میشود و باید زودتر از آن که بخواهد محال بشود تصمیم گرفت...