میدانی، همیشه که گفتار و رفتار مثل هم نمیشود، اصلا میتوانم شرط ببندم که نصف بیشتر مردم گفتارشان یک چیز است و رفتارشان چیز دیگر است، همین است که گاهی حتی لازم نیست کسی حرفی به میان بیاورد از احساسش، از منظورش، رفتار گویای هر آن چه که باید هست، همیشه که لازم نیست همه چیز را فریاد زد، گاه رودربایسی، گاه خجالت زدگی، یا حتی بعضا حس ترحم به آدم ها اجازه نمیدهد تا کار را یک سره کنند و گفتارشان و رفتارشان را یکسان کنند، درست مثل همان آدم هایی که دلشان با گفتارشان متناقض میشود، اما انگار چاره ای هم نداشته باشند، اما میدانی؟ حقیقت امر آن است که حتی اگر رفتار و گفتارت متنقاض شد، حتی اگر حس کردی نمیتوانی حرفت را روراست بگویی، تمام تلاشت را کن تا زبانت تلخ نشود، زبان تلخ آدم ها رانابود میکند، حرف آدم ها را پیر میکند، زبان تلخ از بدترین صفاتیست که نمیتوانم حتی به اجبار به آن نسبت انسانی بدهم...