آدم ها عجیب میتوانند تو را عاشق ادبیاتشان کنند. عجیب تو را عاشق آن چه بر زبان می آورند که نه آن چه که لزوما طرز فکر و تفکرشان است و اما عجیب تر آن که دربازی کلمات همیشه این انسان است که باید به عجز وناتوانی خودش واقف شود. راستش به نظرم آدم ها در هرحال وهوایی یک جور ادبیات را تحمل میکنند و لزوما حرف ها و لغات امروزی فردا برای من جذابیتی ممکن است نداشته باشد. و این حال آدمیست که کلمات واژه ها معنای خاص تری در لحظه میدهد و همین یعنی آن که گاهی حرفی لازم نیست حتی به زبان آورده شود و رفتار چقدر خوب معنای خودش را اینجا میرساند... سکوت گاهی از ادبیات هم زیباتر حرف های آدمی را منتقل میکند...