دست نوشته های من

خدایـــا بخاطر همه داشته ها و نداشته هایم ازت ممنونم

۲۲ مطلب با موضوع «همینجوری» ثبت شده است

راستی وقتی به من فکر میکنی یاد چی می افتی ؟

همه ما درخاطره آدمهای زندگیمان یک تصویر جاودان میسازیم تصویری که وقتی در گرماگرم زندگی لابلای شلوغی روزهایمان ناگهان چیزی ما را یاد آنها می اندازد جلوی چشمهایمان نقش می بندد .

مثلا بعضی­ها مثل یک لبخند پت و پهن می­مانند روی صورت خاطره­هایمان طوری که وقتی به یادشان می­افتیم دست خودمان نیست ناگهان یک لبخند مینشیند روی لبهایمان، بعضی­های دیگر مثل خورشید می­مانند یادشان وجودمان را قلبمان را گرم میکند اما دیگرانی هم هستند که یادشان خاطرمان را مکدر میکند و کاممان را تلخ درست عین یک قاشق شربت اکسپوکتران که مجبورید فوری قورتش دهید و کلی آب رویش بخورید که مزه بدش را یادتان برود میخواهم بگویم یاد بعضی آدمها دقیقا همین کار را با آدم میکند مزه ذهن آدم را تلخ می­کند .

راستی تا حالا فکر کرده­اید در خاطره آدمهای زندگیتان چطوری نقش بسته­اید اصلا تا حالا شده است بروید و به دوستتان همکلاسیتان نمیدانم استادتان اصلا خواهر و برادرتان بگوئید :

 راستی وقتی به من فکر میکنی یاد چی می افتی ؟

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

غفلت

باتمام وجودگناه کردیم نه نعمتهایش راازماگرفت ونه گناهانمان رافاش کرد
 اگربندگی اش رامی کردیم چه می کرد؟
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلا یاران سه قسمتند گر بدانی ...


دلا یاران سه قسمند گر بدانی


زبانی‌ اند و نانی اند و جانی

به نانی نان بده از در برانَش...


محبت کن به یارانِ زبانی

ولیکن یار جانی را نگه دار


به پایش جان بده تا میتوانی

 

__ حضرت مولانا __

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خوش است خلوت اگر یار یار من باشد...

خوش است خلوت، اگر یارْ یار من باشد

 

نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد!

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

 

که گاه‌گاه بر او دست اَهرمن باشد

روا مدار خدایا! که در حریم وصال

 

رقیب مَحرم و حِرمان نصیب من باشد

هُمای گو: «مفکن سایه‌ی شرف هرگز

 

در آن دیار که طوطی کم از زَغَن باشد»

بیان شوق چه حاجت؟ که سوز آتش دل

 

توان شناخت ز سوزی که در سُخن باشد

هوای کوی تو از سر نمی‌رود؛ آری

 

غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد

به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ

 

چو غنچه پیش تواَش مُهر بر دهن باشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آزارم میدهی

به عمد ...یا غیرعمد خدا میداند...

اما من آنقدر خسته ام

آنقدر شکسته ام که هیچ نمی گویم ...

حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است ...

سکوت میکنم و تو ...

همچنان ادامه میدهی...

نفرینت هم نمی کنم ...

خیالت راحــتـــــ . . .

شکســـــته ها نفرین هم بکــنند ،

گیرا نیســـت …!

نـــفرین

ته ِ دل می خـواهد

دلِ شکســـته هـم که دیگر

ســــر و ته ندارد...



+فک کنم داره این احساساتم رقیق میشه ...

دلم شدیدا واسه یه شخص شخیصی تنگ شده

از اون جایی ک دارم سعی میکنم ب قوانینی از جمله دل ب دل راه داره و قانون جذب ارادت و اعتقادمو حفظ کنم

الان مطمئنم ک اون شخصه شخیص هم دلش برام تنگ شده

حتی حسی بیشتر از حسه الان من ( چه اعتماد به نفسی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بی رحمی در گذر زمان

در هیاهوی جاده ای پر پیچ وخم این منم که بی هدف شده ام.در میان مارپیچ راهم را گم کرده ام.هر چه بیشتر در عمق این مارپیچ می روم بیشتر گم می شوم.انگار در اعماق یک جنگل تاریک گم شده ام.تنها صدایی که به گوش می رسد در این جنگل صدای پرندگان گرسنه ای است که در بالای درختان سر به فلک کشیده ی بی انتها منتظر مرگ من نشسته اند.بوی نم خزه ها و جلبک ها مستم کرده است.از خود بیخود شده ام. ترس تمام وجودم را برای یک لحظه فرا می گیرد.آه مرگ ،ای مرگ آری من از تو میترسم ...من آنقدر شجاعتش را ندارم که از جانم بگذرم و غذای این پرندگان را تامین کنم... چه بی رحم شده ام این روزها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نیایش

خدایا!

یاری ام ده تا دل در تو بندم که مرا جز تو یار وفاداری نیست.تا از جلوه فروشی به این و آن بر حذر باشم که هر چه هست همه از آن توست و هیچ داشته ای را برای من دوامی نیست.

دستگیرم شو تا در ژاله و لاله و جنبش ریخدایا!

یاری ام ده تا دل در تو بندم که مرا جز تو یار وفاداری نیست.تا از جلوه فروشی به این و آن بر حذر باشم که هر چه هست همه از آن توست و هیچ داشته ای را برای من دوامی نیست.

دستگیرم شو تا در ژاله و لاله و جنبش ریشه و گردش پشه جز تو نبینم و سیر هستی و هر فراز و پستی را از خواست تو برقرار بینم.

پس مرا آن هشیاری عطا کن که از دام وسوسه ها در امان بمانم و صید کمند غفلت ها و حسرت ها نشوم.

شه و گردش پشه جز تو نبینم و سیر هستی و هر فراز و پستی را از خواست تو برقرار بینم.

پس مرا آن هشیاری عطا کن که از دام وسوسه ها در امان بمانم و صید کمند غفلت ها و حسرت ها نشوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بهترین روز ها

بهترین روز های عمر و دارم سپری میکنم

ای کاش ادامه پیدا کنه ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

درون


مهم نیســـــت که از بیــــــرون چه طـــــــور به نظــــــــر میام !
کسایـــــــــــی که درونم رو می بینند ؛
برام کـــــــــافیند ...
واسه اونـــــــایی که از روی ظاهــــــــرم قضاوت می کنند ،
حرفی ندارم !
همون بیرون بمونند واسشـون
کافیــــــــــــه ... !!



+مشکل اینه که فکر میکردم اونی هم که درونم رو میبینه نمیبینه  :(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یه برادر ، یه دوست !!!


عشق + اهمیت = مادر
عشق + ترس = پدر
عشق + کمک = خواهر
عشق + دعوا = برادر

عشق + اهمیت + ترس + کمک + دعوا + زندگی = رفیق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰